به گزارش مشرق به نقل از فارس، نشریه «فارن پالسی این فوکوس» در مقالهای با عنوان " آیا حمله به ایران این کشور را برای ساخت سلاح هستهای مصممتر میکند؟" به قلم «راس ولن» مینویسد: شاید حمله نظامی به کشورهایی که تأسیسات هستهای اندکی دارد، خطر ساخت سلاح هستهای را کاهش دهد، اما در ایران که ظرفیت تولید مواد لازم هست و فقط نخبگان برای ساخت سلاح اختلاف نظر دارند، حمله نظامی همه را برای ساخت آن همرأی و مصمم میسازد.
* برای همگان مشخص شده که واشنگتن برنامهای جدی برای متوقف ساختن برنامه هستهای ایران ندارد
«لی اسمیت» که در دژ مستحکم محافظهکاری نشسته در نشریه ویکلی استاندارد مینویسد:
در میان تمامی نظریههایی که در باب توطئه ایران مطرح شده ... شاید بهترین حالت این باشد که به تلاشهای اخیر همچون آزمونی نهایی نظر داشته باشیم که ایران پیش از دستیابی به سلاح هستهای با آن روبهروست.
* برای همگان مشخص شده که واشنگتن برنامهای جدی برای متوقف ساختن برنامه هستهای ایران ندارد
«لی اسمیت» که در دژ مستحکم محافظهکاری نشسته در نشریه ویکلی استاندارد مینویسد:
در میان تمامی نظریههایی که در باب توطئه ایران مطرح شده ... شاید بهترین حالت این باشد که به تلاشهای اخیر همچون آزمونی نهایی نظر داشته باشیم که ایران پیش از دستیابی به سلاح هستهای با آن روبهروست.
اول مطمئن نبودم که منظور «اسمیت» از این حرف چیست. بعد از اینکه این بند را چند بار از اول تا آخر خواندم، فهمیدم که آن قسمتی که با حروف خمیده نوشته شده یعنی چه: «آخرین آزمونی که آمریکا با آن روبهروست پیش از آنکه در متوقف ساختن ایران برای دستیابی به سلاح هستهای شکست بخورد.» تا به حال ندیده بودم چنین احساسی بیان شود. «اسمیت» ادامه میدهد: «وقتی از این دید نگاه میکنیم، روشن میشود که کاخ سفید دوست ندارد بر جایگاه اسرائیل در بحران ایران اشاره کند، چون فرقی نمیکند چند بار رئیس جمهورمان، اوباما، به مقامات اسرائیل و مخاطبان یهودی گفته که ساخت بمب هستهای از جانب ایران به هیچ وجه پذیرفته نیست، حالا دیگر سیاست واقعی دولت او رو شده است.»
زیرا تحریمهای بیشتر علیه تهران در پاسخ به عملیاتی که قرار است صدها تن از متحدان آمریکا (و خود آمریکاییها) را سلاخی کند این مسئله را برای همه، به ویژه ایرانیها روشن میسازد که واشنگتن قصدی جدی برای متوقف ساختن برنامه ساخت سلاح هستهای در ایران ندارد.
* اقدام جدی علیه ایران، نیروهای ارتش آمریکا در عراق و افغانستان را به خطر میاندازد
اما چرا اینطور است؟ دیدگاه «اسمیت» چیزی نیست که پیش از این نشنیده باشید. مشکل اینجاست که کاخ سفید اوباما نیز مانند کاخ سفید «جرج دبلیو. بوش» میترسد که هر گونه اقدام جدی علیه ایران و سرمایههایش، نیروهای ارتش آمریکا در عراق و افغانستان را در معرض انتقام ایران قرار خواهد داد.
* نیروهای آمریکا نه بازدارنده ایران، که بازدارنده خود آمریکا برای اقدام علیه ایرانند
بعد به دیدگاه جدید دیگری (دست کم از نظر من) میرسد. یعنی استراتژیستهای آمریکا ... دیگر ارتش آمریکا را بازدارندهای در مقابل اقدامات ایران نمیدانند؛ بلکه حضور نیروهای آمریکا در صحنههایی را که ایرانیها نیز در آن فعالند، بازدارندهای برای خود آمریکا میدانند تا علیه تهران اقدامی نکند. کنایهای که «اسمیت» به کار برده انکارناپذیر است. دست روی مسئله حساسی گذاشته است. حضور آمریکا در خاورمیانه و سیاست واشنگتن مبنی بر اجتناب از مقابله مستقیم با ایران درباره رفتار آشکارا تهاجمیاش، موقعیتی به وجود آورده که در آن نیروهای ما عملاً گروگان گرفته شدهاند، موقعیتی که ایران با هر اقدام جدید حمله و ترور بر آن تأکید میورزد.
* هنوز بسیاری حمله اسرائیل به رآکتور هستهای عراق را توجیه شده نمیدانند
پس جز حمله به ایران راه دیگری برای آمریکا و اسرائیل نمیماند، درست است؟ اگر فکر میکنید حتماً باید این گزینه را در نظر داشته باشید، ابتدا این دیدگاه را که در مقاله شماره تابستان 2011 امنیت بینالملل مطرح شده بخوانید. نویسنده آن «ملفرید بروت-هگهمر» است که به یکی از مسائل مربوط به حمله پیشگیرانه اشاره میکند:
مشروعیت و عواقب حمله سال 1981 اسرائیل به رآکتور اوسیراک در عراق همچنان بحثبرانگیز است. طرفداران استدلال میکنند این حمله حملهای پیشگیرانه بود و در نتیجه از لحاظ قوانین بینالمللی مجوز داشته است. مخالفان هم استدلالشان این است که آن رآکتور پژوهشی بود و در نتیجه خطری جدی برای گسترش سلاح هستهای به شمار نمیرفت... شواهد اخیر تأیید میکند که این رآکتور برای تولید پلوتونیوم جهت ساخت سلاح هستهای نبود، بلکه برای توسعه روش کار جهت تولید حجم بالایی از پلوتونیوم بود.
* حمله اسرائیل عراق را برای ساخت سلاح هستهای مصممتر ساخت
همانطور که میبینید، مشکل اول این بود که تأیید کنیم هدف در آیندهای دور تبدیل به چیزی بیش از یک تهدید میشود. اما مشکل دوم جدیتر است، چون حمله اسرائیل عراق را برای ساخت سلاح هستهای مصممتر ساخت. وقتی که این برنامه در جنگ سال 1991 خلیج فارس متوقف شد، عراق در آستانه دستیابی به توانایی ساخت سلاح هستهای قرار داشت. آقای «ملفرید بروت-هگهمر» شرایط دیگری را نیز برمیشمرد که تحت آنها کشوری با پیشبرد برنامه ساخت سلاح هستهای به حملهای پاسخ میگوید.
* حمله به کشورهایی که در حال تکمیل چرخه سوختند انگیزه داخلی برای ساخت سلاح را بالا میبرد
کلینگری درباره تأثیر حمله به زیرساختهای هستهای دشوار است... فرضیهای محتمل این است که انتشار نتایج محتمل شبیه به انحنای ناقوس است. در یک طرف، کشورهایی هستند که زیرساختهای هستهای اندکی دارند، و پس از حمله به تأسیسات هستهایشان خطر ساخت سلاح هستهای توسط آنها کمتر میشود که به دلیل بالا رفتن هزینههای مربوط به ساخت سلاح هستهای است. در قسمت میانی، حمله به کشورهایی که در حال تکمیل چرخه سوخت خود هستند نتایج درهمی به بار میآورد. از یک طرف، توسعه توانایی ساخت سلاح هستهای در داخل کشور پس از تخریب سایتهای کلیدی پرهزینهتر میشود. اما از طرف دیگر، حملات انگیزهای داخلی برای ساخت بازدارنده جهت جلوگیری از حملات مشابه در آینده بالا میرود. در انتهای این انحنا این امکان مطرح میشود که حمله به کشورهایی که به پایان تکمیل چرخه سوخت رسیدهاند خطر گسترش سلاح هستهای را افزایش میدهد.
* حمله به ایران ساخت سلاح هستهای را سرعت میبخشد
اما در مورد کشورهایی مثل ایران که قادر به تولید مواد شکافتنی هستند، اما نخبگانش درباره پیشبرد برنامه ساخت سلاح اتفاق نظر ندارند، حمله دستیابی به سلاح هستهای را سرعت میبخشد.